سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح واقعه شفای یک بیمار در روز نیمه شعبان -
اگر می خواهید دوستان و برگزیدگان خدا باشید، به آن که به شما بدی می کند، نیکی کنید و از آن که به شما ستم می کند، درگذرید و بر آن که از شما روی می گرداند، سلام کنید . [عیسی علیه السلام]

شرح واقعه شفای یک بیمار در روز نیمه شعبان/

 شرح واقعه از زبان شفا یافته:

 اینجانب مدّت سى سال است که کارم رانندگى است. در تمام این مدّت با ماشین سنگین در بیابان‏ها رفت و آمد داشته‏ام. چند وقت پیش که یک سرویس از بندر امام به مقصد کرج بار زدم، ساعت دو بعد از ظهر بود که به قم رسیدم. صبح فردایش قرار شد همراه همسرم به کرج برویم و یک سرى به برادرم که مریض بود بزنیم.

 صبح زود که بیدار شدم، دیدم که نمى‏توانم از رختخواب بلند شوم، اولش فکر مى‏کردم لابد پاهایم خواب رفته‏اند، بعد متوجه شدم که زانوهاى پایم تا ران، مثل چوب خشک شده است. همان موقع اولین کسى را که صدا زدم امام زمان علیه‏السلام بود و گفتم: یا امام زمان علیه‏السلام!

 بدون اینکه بخواهم، در رختخواب افتادم.

 بچه‏ ها اطرافم جمع شدند و گفتند: چى شده؟! چرا این طور شدى؟!

 گفتم: نمى‏دانم چه شده......

 چند روزى درد مى‏کشیدم، به هر دکترى که به فکرمان رسید رفتیم، وقتى از همه جا مأیوس شدیم، حدود  17 - 18روزى را در خانه بسترى بودم و تنها به امام زمان علیه‏السلام و چهارده معصوم علیهم‏السلام متوسل مى‏شدم و بالاخره بعد از مراجعه به یکى از دکترها قرار شد بعد از این مدّت پایم را عمل جراحى کنند. چند روز بعد که غروب شب نیمه شعبان بود، خود به خود اشکم جارى شد، به خاطر شب عید به همسرم گفتم: بلند شو هرچه چراغ داریم، روشن کن. خودم هم رفتم، کلیدهاى ایوان را روشن کردم و چهار دست و پا به رختخواب برگشتم.

 آن شب به امام زمان علیه‏السلام عرض مى‏کردم:

 "آقا! من از اول زندگیم از شما خواسته‏ام که اگر قرار شد روزى بیچاره و زمین‏گیر شوم و در خانه بنشینم، همان موقع مرگم را برسانید.

 آقا! اینها مى‏خواهند مرا عمل کنند، اگر مصلحت مى‏دانى، نگذار پاى من به اطاق عمل برسد".

 به پسر بزرگم سفارش کردم: به همه فامیل خبر دهد که روز جمعه در خانه جمع شوند، تا با آنها خدا حافظى کنم، چون قرار بود فردایش مرا عمل کنند.

 صبح دخترم آمد و با حالتى که گلویش را بغض گرفته بود، گفت: "بابا! شب پیش که تولد امام زمان علیه‏السلام بود، خواب دیدم: دکترى آمد و مى‏خواست پاهاى تو را مالش دهد. یک مرتبه آقا سیدى تشریف آورد و گفت: بگذارید من پایش را مالش دهم.

 بابا! به دلم افتاده که به جمکران برویم و براى حضرت نذر کرده‏ام که آش بپزیم".

 گفتم: عزیزم، من خودم براى امام زاده سید على نذر کرده‏ام.

 گفت: نه بابا، به دلم برات شده است که در جمکران آش درست کنیم.

 مبلغى دادم تا بروند وسائل لازم را تهیه کنند. خودم هم در حالى که خوابیده بودم، کمى از سبزى‏هاى آش را پاک کردم. به باجناقم

    گفتم: مرا به حمام ببر تا با بدن پاک وارد مسجد شوم.

 صبح که مى‏خواستم بلند شوم تا به طرف جمکران بیاییم، درد پاهایم زیاد شد، به گونه‏اى که نمى‏توانستم از رختخواب بلند شوم. خطاب به امام زمان علیه‏السلام عرض کردم:

 "یا صاحب الزمان! من مى‏آیم و اگر در جمکران خوبم نکنى بر نمى‏گردم".

 بعد از اینکه ماشین تهیه کردند، به هر طریقى که بود خودم را سوار ماشین کردم. به راننده گفتم: هرجا که به در مسجد نزدیکتر است، مرا پیاده کن. وقتى از ماشین پیاده شدیم، خانمم تا وسط حیاط مسجد، دستم را گرفته بود و مى‏آورد. به او گفتم: شما بروید سراغ دیگ آش و آن را آماده کنید.

 وقتى وارد مسجد شدم، دیدم هیچ جایى خالى نیست و تمام مسجد، مملوّ از جمعیت نمازگزار است. با هر سختى که بود خودم را کنار ستونى که یک کتابخانه پر از قرآن و مهر و تسبیح در آنجا بود رساندم. همانجا روى زمین افتادم و از درد پا ناله مى‏زدم و مى‏گفتم:

 "یا امام زمان! پایم را از خودت مى‏خواهم".

 از خستگى و درد خوابم برد. در عالم رؤیا دیدم: کسى تکانم مى‏دهد و مى‏گوید: یک قرآن بردار و به سر و صورت و سینه‏ات بگذار. من اطاعت امر کردم، بعد هم قرآن را زیر بغلم گذاشتم. -کسانى که در اطرافم بودند مى‏گفتند: آن موقع که در خواب بودى، پاهایت را به زمین مى‏کوبیدى.- یکباره سراسیمه از خواب پریدم و شروع به دویدن کردم. درِ مسجد راگم کرده بودم، محکم به دیوار خوردم. وقتى در خروجى را به من نشان دادند، چنان با عجله حرکت مى‏کردم که چند مرتبه به زمین خوردم، اصلا احساس درد نمى‏کردم.

 بحمداللّه با توسل به امام زمان علیه‏السلام، آقا پایم را شفا داد و الآن هیچ‏گونه دردى ندارم.

 

 مصداق رمز علم الاسماء است جمکران

 زیرا مقام زاده زهراست جمکران

 دار الشفاى جمله مرضاى بى‏پناه

 مرهم گذار زخم جگرهاست جمکران

 دکتر توانانیا، پزشک دار الشفاء حضرت مهدى علیه‏السلام در رابطه با شفاى برادر ح.ن با دکتر سعید اعتمادى تماس حاصل نموده و نتیجه را این چنین اعلام کرده‏اند:

 "در تاریخ 5/9/78 ساعت  25/1 با دکتر سعید اعتمادى تماس حاصل شد و وقوع معجزه به ایشان با ابعاد پزشکى در میان گذاشته شد و از ایشان خواستیم تا از نزدیک معاینه کنند و نظریه کارشناسى را بیان فرمایند. ایشان این‏گونه ابراز داشتند که:

 بعد از معاینه بیمار و مشاهده ام .ار .اى  (MRI) رفع علائم و از بین رفتن همه نشانه  ‏هاى  واضح دیسکوپاتى، یک معجزه کاملا غیر قابل انکار و واقعی است 



 
نویسنده: وحید |  سه شنبه 86 مرداد 23  ساعت 12:39 عصر 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
منتظرم
[عناوین آرشیوشده]